سلام دوستِعزیزِروزهای جمعه ی دوران دبیرستان!
سلام
خیلی وقت بود دنبالت می گشتم
از وقتی خانه یتان عوض شد
از وقتی شماره ات هم عوض شد
دنبالت گشتم
به ذهنم رسید در فیس بوک هم دنبالت بگردم
دنبال دوست ِ روزهای جمعه
دنبال تو گشتم
بالاخره پیدایت کردم
باورم نمی شد تو باشی
تو هیچ وقت چادر مشکی نداشتی
هیچ وقت حتی تمام موهایت را هم نمی پوشاندی
ولی
خودت برایم تعریف کرده بودی
یکی از همان روزهای جمعه وقتی در ایستگاه اتوبوس بودیم
همان موقع گفتی که چه قدر ناراحتی که دیروز از سر لجبازی با یک پسر روسری ات را در آوردی!
باورم نمی شه این صفحه ی فیس بوک تو باشد!
با چند پسر دیگر لج کردی که عکس های بدون روسری ات را می خواهی به همه نشان بدهی!
باورم نمی شود
فکر می کنم اصلا پیدایت نکردم
اصلا فکر می کنم هیچ وقت دنبالت نگشتم
فراموش می کنم این عکس ها را و این صفحه را
برای من همان دوستِعزیز ِ روزهای جمعه باقی می مانی!